بازتوانی و اصلاح عملکردهای شناختی (CRT)

  • کمک به بهبود و ارتقای عملکردهای شناختی
  • مناسب برای اختلالاتی نظیر کاهش توجه، اختلالات یادگیری، مشکلات حافظه، افسردگی، وسواس، اعتیاد و حتی درمان چاقی و اختلالات خوردن
  • کمک به اثربخشی بیشتر سایر درمان‌ها مانند تحرک مغزی و حتی روان درمانی ها

بازتوانی و اصلاح عملکردهای شناختی چیست؟

توانبخشی از نظر لغوی از واژه لاتین «Re-habilis» گرفته شده است که معنای آن متناسب کردن دوباره است. در این اصطلاح «re» برای اشاره به سطح توانایی ذاتی و از قبل موجود فرد دارد و هر گونه اقدام عملی برای «متناسب کردن دوباره» و یا «بازگرداندن» توانایی های از دست رفته یا آسیب دیده فرد به کار می رود. در واقع و در معنای دقیق تر آن می توان ادعا کرد که توانبخشی شناختی «فرآیند تغییرِ فعالی است که برای توانمندسازی افراد مبتلا به آسیب یا بیماری های خاصی (که در اینجا اختلالات مختلف روانی و عصبی هستند) انجام می­شود» و هدف از آن نیز بازگردان کسب دوباره سطح بهینه و سالمی از توانایی های ذهنی است که هر فردی برای داشتن یک زندگی عادی نیاز دارد.

بیایید برای درک بهتر مفهوم توانبخشی شناختی، نگاهی بیندازیم به مفهوم «توانمندی های شناختی». براساس منابع موجود در این زمینه، شناخت عبارت است توانایی توجه، دریافت و درک اطلاعات به­منطور تعدیل، یکپارچگی­سازی و نگهداری آنها در راستای تعامل موثر با محیط. هر چند که شناخت می تواند افکار و عقاید افراد را هم در بر گیرد، اما در اینجا تمرکز ما بیشتر بر توانایی های ذهنی است که افراد انسانی را توانمند می سازد تا بتوانند براساس این توانایی ها اطلاعات موجود در دنیای بیرن را دریافت کنند، آن اطلاعات را پردازش و تجزیه و تحلیل کنند و سپس فتاری مناسب با موقعیت و مشرایط موجود را از خود نشان دهند. این تعریفی است که در نهایت ما را به توانمندی های مجزای شناختی مانند توجه، حافظه، استدلال، برنامه ریزی، کارکردهای اجرایی، درک و معنادهی به اطلاعات و… می رساند. به طبع همین توضیحات، توانبخشی شناختی (یا به عبارت دیگر، توانبخشی شناختی رایانه ای) فرآیندی توانبخشی یا درمانی است که در آن با استفاده از ابزارهای خاصی توانایی های شناختی آسیب دیده خفیف یا جدی و بیماری­ گونه افراد را بررسی و برای بهبود شرایط آنها برنامه ایدرمانی طراحی می کند. بضعف توانمندی های شناختی باعث افت علکرد در رفتارهای و بازدهی روزمره افراد می شود و پیامدهای مختلفی را در سطوح مختلف زندگی برای آنها به وجود می آورد. در این جا است که توانبخشی شناختی می تواند به کمک افراد بیاید.

نکته دیگر آن که هر چند در تعریف توابخشی شناختی اشاره شد که اینروش برای بهبود آسیب های خفیف یا جدی وارد شده به توانایی های شناختی مانند توجه، حافظه، استدلال، قدرت کنترل و بازداری مغز و… استفاده می شود اما این را باید دانست که در موارد بسیار دیگری، این روش نه تنها برای درمان آسیب های وارده به کار برده نمی شود، بلکه می توان آن را در بهبود و ارتقای عملکردهای فعلی افراد سالم نیز به کار برد. در این شرایط اصطلاح توانبخشی شناختی اشاره به بهبود و پرورش شناختی دارد و نه درمان آسیب. چنین موردی را در سال های اخیر در میان تیم های ورزشی دیده ایم که برای بهبود توانمندی های شناختی بازیگنان خود از تمرین های روزانه توانبخشی شناختی استفاده می کنند تا عملکرد ورزشی بهتری را شاهد باشند.

crt

نگاهی به تاریخچه توانبخشی شناختی

اولین متون به دست آمده از توانبخشی شناخی افراد با آسیب شناختی (یا به اصطلاح دیگری، بازتوانی مغزی) به 2500 تا 3000 سال پیش در مصر باز می گردد. این تاریخچه در سال 1862 و از سوی لاکسور و اسمیت گزارش شده است. در رابطه با این مسئله می توان گفت که شکل اولیه روش هایی که امروزه در رابطه با توانبخشی شناختی مورد استفاده قرار می گیرد، در قن 18 میلادی و توسط ایتارد به کار برده شده است. برخی از محققان قدمت این روش درمانی را به اندازه تاریخ رشته عصب روانشناسی می دانند. در حالتی تخصصی تر توانبخشی شناختی را می توان در جنگ جهانی اول در آلمان دید. در آن زمان بود که تلاش های فراوانی برای زنده ماندن سربازانی انجام شد که در جنگ انواعی از آسیب های مغزی را دیده بودند. بعدها فردی به نام گلدشتاین به اهمیت مشکلات و آسیب های مرتبط با توانایی های شناختی و شخصیتی اشاره کرد. نیرو محرکه دوم این بار نیز همانند بار قبل مرتبط با جنگ اما جنگ جهانی دوم و در کشورهایی هم چون آلمان، شوروی و آمریکا بود.

در سال 1947، فردی با نام زانگویل مجدد به اصولی آموزشی در این زمینه پرداخت. به دنبال این مسئله او تونست سه رویکرد به توانبخشی شناختی را مشخص و متمایز کند: رویکرد جبرانی، رویکرد جایگزینی و رویکرد بازآموزی مستقیم. بعدها و پس از جنگ جهانی دوم و در یکی از کشورهای فاتح جنگ یعنی اتحاد جماهیر شوروی، فردی با نام لوریا به همراه همراهانش مسئول ساخت بیمارستان برای سربازان جنگ و تدابیر درمانی برای آنها شد. لوریا که یکی از دانشمندان برجسته شوروی در زمینه علوم اعصاب و توانمندی های شناختی بود، به همراه همکاران خود به درمان و توانبخشی سربازان آسیب دیده پرداخت. در همین راستا بود که او و همکارانش توانستند با تحقیقات خود منابعی غنی از اطلاعات مرتبط با توانبخشی شناختی را به دست آورند و به عنوان یافته هایی ناب در اختیار دیگر دانشمندان و محققان آینده قرار دهند.

هر چند که دیگر کشور فاتح جنگ یعنی ایالات متحده آمریکا نیز در سال 196 رو به توانبخشی شناختی و بازتوانی آورده بود و اولین مرکز تحقیقاتی بازتوانی در بیمارستان رانچولوس آمیگو کالیفرنیا دایر شده بود، اما این دیلر در سال 1976 و نیویورک بود که اولین برنامه توانبخشی شناختی را طرح ریزی و اجرا کرد. در سال 1987 دانشمند دیگری به نام ویلسون ادعا کرد که توانبخشی شناختی تحت تاثیر سه حوزه از روانشناسی است. او گفت که عصب روانشناسی، روانشناسی شناختی و روانشناسی رفتاری منشا این رشته درمانی هستند و باید از هر کدام از این حوزه در درمان بیماران با آسیب های مغزی و شناختی بهره ببریم. این ادعای ویلسون به گونه ای بود که باید از عصب روانشناسی برای شناخت و فهم ساختار و سازوکارهای عصبی، از روانشناسی شناختی در ارائه الگوهای نظری و از روانشناسی رفتاری در فراهم سازی راهبردهای درمانی اثرگذار استفاده شود.

بازتوانی و اصلاح عملکردهای شناختی چه نتایجی دارد؟

همان طور که در قسمت های قبلی گفته شد، توانبخشی شناختی در حالت کلی فرآیند بازگرداندن توانمندی های ذاتی فرد به او و با استفاده ابزارهای خاصی است که هر کدام روی این توانمندی ها به شکل خاصی تمرکز دارد. نکته دیگری که در همین رابطه ذکر شد این است که توانبخشی شناختی صرفا مختص درمان و بهبود آسیب های خفیف یا جدی شناختی در افراد با آسیب مغزی یا دارای اختلال جسمانی یا روانی خاصی نیست و در سال های اخیر برای ارتقای عملکردهای شناختی و ذهنی در افراد عادی و در موقعیت های خاص دیگری مانند ورزشکاران به کار گرفته شده است. در ادامه معرفی کلی را از انواع روش های توابخشی های شناختی ارائه خواهیم داد که درک بهتری را از این درمان در اختیار قرار می دهد.

1. توابخشی شناختی به مثابه ترمیم عملکردهای شناختی آسیب دیده

در بسیاری از موارد و موقعیت های بالینی آسیب های جدی در مغز و توانمندی های افراد روی می دهد که باعث مشکلات زیادی در توانمندی های ذهنی مانند توجه و تمرکز، حافظه کوتاه مدت و بلند مدت، استدلال و برنامه ریزی، درک موقعیت و… می شود. گاهی حتی نوع و شدت آسیب به گونه ای است که باعث آسیب رساندن به توانایی های درک و تولید کلام و گفتار در افراد می شود. نمونه این مشکل افرادی است که در اثر ضربه به سر یا آسیب رسیدن به مغز (مثلا در اثر یک حادثه نامترقبه یا تصادف رانندگی) توانایی های ذهنی توجه، تمرکز، حافظه یا کنترل رفتار خود را از دست می دهند. در چنین شرایطی توانبخشی شناختی می تواند برای بهبود عملکرد و کمک به جبران قسمتی از آسیب های وارد شده کمک کننده باشد. میزان پاسخدهی درمانی به این درمان در چنین شرایطی به منطقه آسیب دیده، شدت آسیب و نوع آسیب بسیار وابسته است. هر چند در کل توانمند ذهنی و شناختی فرد آسیب دیده به سطح کارکرد اولیه شاید بر نگردد، اما مطالعات علمی در سال های اخیر نشان داده اند که توانبخشی شناختی می تواند به تنهایی و به ویژه در ترکیب با درمان های دیگری مانند دارو درمانی، تحریک الکترومغناطیس مغز (TMS)، تحریک الکتریکی مغز (tDCS)، نوروفیدبک (Neurofeedback) و بایوفیدبک (Biofeedback) با نتایج مثبتی همراه باشد.

2.بهینه سازی عملکرد باقی مانده

مورد دوم از انواع روش های توابخشی شناختی در شرایطی است که آسیبی به توانمندی های شناختی فرد وارد شده است اما این در شرایطی است که فرد همچنان سطوحی از آن توانمندی های شناختی را دارد. شرایطی که بیشتر شبیه آسیب های خفیف شناختی است. در این شرایط، توانبخشی شناختی بیشتر روی میزان سطح باقی ماندۀ سالمِ فرد متمرکز است تا این که بتوانیم آن را به سطح اولیه نزدیک کنیم. در حالت عملکردهای باقی مانده، فرد افت کارکرد کلی را نشان می دهد که در کار و زندگی روزمره خود را نشان می دهد. اما این افت کارکرد به شکلی نیست که فرد از کار اخراج شود یا در روابط بین فردیش به صورت چشم گیری نقص عملکرد نشان دهد. افت عملکردهای شناختی در دوران سالمندی یکی از این موارد است که توانبخشی شناختی می تواند به آنها کمک کند.

توانبخشی شناختی به ویژه در ترکیب با درمان های تحریک الکترومغناطیس (TMS)، تحریک الکتریکی مغزی (tES) و نوروفیدبک می تواند به این افراد کمک کند.

3.جبران عملکرد از دست رفته

سطح آسیب شناختی در این شکلِ سوم از توانبخشی شناختی تقریبا به اندازه همان رویکرد اول است؛ با این تفاوت که شکل مداخله توانبخشی شناختی در اینجا با نوع اول فرق می کند. در نوع اول با توجه به روش های درمانی اجرا می شود که تمرکز اصلی آنها روی توانمندی های آسیب دیده است. به عنوان مثال، فرد در اثر آسیب به قسمت پیشانی سر دچار نقص در توجه و همچنین کنترل رفتار (بازداری) شده است. در این حالت توانبخشی شناختی با استفاده از تمرین های به ویژه رایانه ای خاصی، روی توجه و کنترل رفتاری کار می کند. اما در حالت سوم، تمرین ها بیشتر در سطح رفتار و ارائه راه حل های برای توانمندی در سطح رفتار است. به عنوان مثال، روش های مدیریت کارها و انجام به موقع آنها؛ یا ازائه و یاددهی تمرین ها و کارهایی که مراجع می تواند برای غلبه بر فراموشکاری خود در انجام امور انجام دهد. در واقع، در این شکل از توانبخشی درمانگر تمرکز اصلی را روی محیط، بافت خانوادگی و اجتماعی و توانمندسازی مهارت های رفتاری مراجع می گذارد.

4.بهبود کارکرد سالم

یکی از انواع توانبخشی ها که در سال های اخیر بسیار روی آن تمرکز و کار شده است، توانبخشی و ارتقای عملکرد توانمندی های شناختی سالم است. در این شکل از توانبخشی، افراد سالم برای به حداکثر رساندن توانمندی های شناختی خود، تمرین های مختلفی از توانبخشی شناختی را انجام می دهند که باعث بهبود در توجه، تمرکز، حافظه، برنامه ریزی، حل مسئله، درک موقعیت، تصمیم گیری بهتر و کنترل بیشتر روی رفتار می شود. دانش آموزان مقاطع ابتدایی، متوسطه اول، دوم و سوم، افراد میانسال، شطرنج بازان و سایر ورزشکاران از جمله افرادی هستند که جزو این گروه قرار می گیرند. در بیشتر مواقع و با ترکیب این شکل از توانبخشی شناختی با روش های تحریک و تعدیل مغزی (مانند TMS، tDCS، نوروفیدبک، بایوفیدبک) و کار درمانی شناختی می توان انتظار عملکرد بهینه ای را داشت. در سال های اخیر باشگاه ها و تیم های ورزشی مختلفی (مثلا تیم های شطرنج، گولف، تیراندازی، تیم ملی فوتبال ایتالیا، تیم فوتبال چلسی، شنا و بسکتبال) از این روش ها برای ارتقای عملکرد ورزشکارانشان استفاده کرده اند. این شکل از توانبخشی در ورزشکاران مبتلا به انواعی از اختلالات شناختی نیز توانسته است نتایج علمی مفید و عملکرد ورزشی بهتری را به همراه داشته باشد.

عملکردهای شناختی چیست؟

صحبت از توانبخشی شناختی آن هم بدون معرفی توانمندی های شناختی مختلف بدون شک خواننده را با ابهام روبرو می کند. برای این منظور از ساده ترین توضیح استفاده می شود. به صورت کلی عملکرد های شناختی یا توانمندی های شناختی اشاره به ویژگی های ذهنی در انسان ها دارد که چنین مواردی را در بر می گیرد: احساس و ادراک اطلاعات محیطی که فرد در آن قرار دارد و معنا دادن به آنها، پردازش اطلاعات، توجه و انواع آن، تمرکز، حافظه و انواع آن، یادگیری و انواع اشکال یادگیری، استدلال و برنامه ریزی، زبان و کارکردهای زبانی، سیستم بازداری و کنترل رفتار، تصمیم گیری، کارکردهای اجرایی (بخش مدیریت رفتاری که خود بخش هایی مانند توجه، حافظه و بازداری را در بر می گیرد). هر کدام از این توانمندی ها و ویژگی های ذهن ما انسان ها در برقراری ارتباط با محیط فردی و بین فردی ما به ما کمک می کنند تا بتوانیم عملکردی مناسب داشته باشیم. ما با دریافت اطلاعات از راه حس های گوناگون بدنی به ادراک و برداشتی از محیط می رسیم. ما با توجه کردن به این اطلاعات، ذخیره موقت در حافظه کوتاه مدت و پردازش شناختی روی آنها، از راه زبان به این اطلاعات پردازش شده برچسب می زنیم و براساس آن به برنامه ریزی و تصمیم گیری و مدیریت رفتار در محیط می پردازیم. هر کدام از این توانمندی ها تحت تاثیر مدارهای عصبی در مغز هستند که وارد شدن آسیب به آنها می تواند باعث نقص عملکرد در رفتارهای فردی و بین فردی شود. به همین دلیل است که برای بهبود این مدارهای عصبی و توانمندی های شناختی از راه توانبخشی شناختی عمل می کنیم. به صورت خلاصه می توان گفت که مقصود از عملکردهای شناختی همان توانایی های توجه، تمرکز، حافظه و… است.

مشکلات شناختی و ارتباط آن با اختلالات روانی

اختلالات روانی که معمولا افراد به صورت کلی با انواعی از آنها مانند افسردگی اساسی، اضطراب تعمیم یافته، وسواس فکری-عملی و انواع ترس یا فوبیاها آشنا هستند، حالت های ناخوشایند روانی هستند که باعث مشکلات درون فردی و بین فردی برای فرد مبتلا می شوند. یکی از نکاتی که در زمینه اختلالات روانی زیاد به چشم می خورد، این است که افراد بیشتر، ناراحتی ها و حالت های ناخوشایندی را گزارش می کنند و از آنها شکایت دارند که بمربوط به بُعد عاطفی این اختلالات است. افراد از عصبانی بودن، غم و اندوه داشتن، ترسیدن و احساس اضطراب و بی قراری روانی شکایت دارند و اینها بیشتر هیجانی و عاطفی هستند. اما نکته مهمی که باید در رابطه با اختلالات روانی دانست این است که آنها دارای ابعاد دیگری در سطح توانمندی های شناختی، بُعد جسمی و همچنین رفتاری نیز هستند. یک فرد افسرده احساس خشم و عصبانیت دارد، غم و اندوه او را از پا در آورده است و از تنهایی می ترسد. با این حال، با بررسی بیشتر متوجه خواهید شد که او دارای از عدم توجه و تمرکز شکایت دارد، فراموشکار شده است (ضعف در حافظه)، نمی تواند روی رفتارش کنترل داشته باشد و زود از کوره در می رود (نقص در سیستم بازداری)، نمی تواند کارهای مرتبط با درس و دانشگاه یا شغلش را مدیریت کند (نقص در کارکردهای اجرایی)، با دوستانش به مشکل خورده است و یکی یکی آنها را از دست می دهد، اشتهایش تغییر کرده است (پرخوری یا بی اشتهایی روانی)، منزوی و گوشه گیر شده است و کارهای شخصی اش را به تعویق می اندازد (اهمال کاری). همانطور که گفته شد، این ها علائمی هستند که شاید یک فرد افسرده خودش چندان به آنها اشاره نکند اما از علائم جدی از اختلال افسردگی اساسی او هستند. علائم شناختی در اختلالات روانی یکی از مواردی است که می توان آن را با توانبخشی شناختی درمان و پوشش داد.

توجه به مشکلات شناختی در اختلالات روانی مختلف مورد بررسی پژوهشگران و روانشناسان شناختی قرار گرفته است. آنها در تحقیقات خود نه تنها نشان داده اند که توانمندی های شناختی انسان در حالت های نابهنجار و اختلالات روانی تحت تاثیر قرار می گیرند بلکه در پی کاهش علائم اختلالات روانی از راه بهبود ضعف توانمندی های شناختی آنها نیز برآمده اند. توانبخشی شناختی درمانی است که این گروه از روانشناسان توانسته اند در اختلالات روانی بزرگسالان و کودکان به کار گیرند و شاهد بهبود در علائم و نشانگان روان رنجوری ناشی از هر اختلال باشند.

مراحل انجام بازتوانی و اصلاح عملکردهای شناختی چگونه است؟

مغز اندامی است که دانشمندان تغییرات روان و توانمندی های ذهنی را به آن نسبت می دهند. در کوچک ترین واحد تحلیل از مغز به سلول های عصبی موسوم به نورون می رسیم که عملکرد این نورون ها و ارتباطاتی که با هم در مغز دارند، تبیین کننده سازوکار درمان های ختلف روانشناختی و روانپزشکی است. نورون ها که دارای فعالیت الکتریکی و شیمیایی هستند، در ارتباط با هم نحوه عملکرد هم را در مکان هایی با نام سیناپس منتقل می کنند و باعث شکل گیری سبکی از عملکرد در مغز می شوند. تمییز و تخصصی شدن انواعی از روابط میان نورون ها باعث به وجود آمدن مدارهای عصبی در مغز می شود که هر کدام مسئولیت توانمندی خاص ذهنی را بر عهده می گیرند. تحول و تکامل مغز در دوران های مختلف تحول نسان باعث شکل گیری مدارهای عصبی خاصی مانند مدارهای عصبی مسئول توجه، حافظه، تصمیم گیری و دیگر توانمندی های ذهنی شده است. هر کدام از این مدارهای از اعضا و ساختارهای مغزی مخصوص به خود تشکیل شده است که در تعامل با محیط فعال و نقش دارند.

فرض بر این است که توانبخشی شناختی باعث فعال شدن مدارهای عصبی خاص در مغز می شود. برای نمونه، توانبخشی شناختی متمرکز بر توجه باعث فعال شدن مدارهای عصبی توجه و تمرکز شده و نورون های این مدارها را در ارتباط با هم فعال می کند. در مواردی که این ارتباطات نورونی ضعیف یا آسیب دیده اند، بازتوانبخشی شناختی باعث فعالیت بیشتر و قوی شدن این ارتباطات در سیناپس های مغزی می شود. این فعالیت در صورت تداوم و داشتن برنامه ای منظم باعث تغییراتی در ظاهر و مواد شیمیایی موجود در سیناپس ها می شود. تغییراتی که با عملکرد بهتر و هماهنگی بیشتر نورون های مدار مورد نظر همراه است. این عملکرد بهتر حاصل تغییرات حاصل شده در عملکرد نورون ها و روابط میان آنها در مغز و این تغییرات عصبی نیز خود حاصل تمرینات انجام شده در جلسات توانبخشی شناختی هستند.

کاربردهای توانبخشی شناختی

همانطور که در بخش های قبل توضیح داده شد، توانبخشی شناختی در سال های اخیر از حوزه درمان صرف خارج شده است و وارد حوزه های ارتقا عملکرد در افراد بدون اختلال شناختی یا آسیب عصبی هم شده است. با این حال، همواره شاهد این مسئله بوده ایم که از توانبخشی شناختی در درمان اختلالات روانی مانند اختلالات اضطرابی، خلقی، نقص شناختی، آسیب مغزی و… استفاده شده است. در مواردی این درمان ها برای بهبود علائم کلی این اختلالات و در موارد دیگری شاهد کاربرد آن در کاهش مشکلات شناختی این نمونه از جامعه بوده ایم. در هر دو حالت توانبخشی شناختی توانسته با نتایج مثبتی در بهبود شرایط روانشناختی افراد مبتلا به اختلالات روانشناختی همراه بوده است.

در کاربردهای دیگری از توانبخشی شناختی، این روش به گونه ای به کار گرفته شده است که از آن به عنوان راهی برای ارتقا عملکرد در افراد سالم و بدون آسیب روانشناختی یا شناختی خاصی استفاده شده است. در سال های اخیر ورود علوم شناختی به حوزه تعلیم و تربیت، روانشناسی صنعتی-سازمانی، حوزه دفاعی یا ورزش با استفاده از توانبخشی شناختی در ارتقا عملکرد دانش آموزان، کارمندان، نظامیان و ورزشکاران همراه بوده است. پتانسیل طراحی و ساخت انواع ابزارهای درمانی در توانبخشی شناختی این فرصت را در اختیار کارفرمایان و متخصصان فعال در این حوزه قرار داده است تا حتی به صورت تخصصی و موردپژوهانه، برنامه های درمانی و ارتقابخشی ویژه و با توجه به هدف کارفرما طراحی شوند و در جامعه هدف مورد استفاده قرار گیرند.

پروتکل¬های درمانی توانبخشی شناختی

پروتکل های درمانی در توانبخشی شناختی برای هر نوع از هدفی که بکارگیرنده در نظر دارد، متفاوت است. در موقعیت هایی این امکان هست که 10 جلسه مداخله کافی باشد؛ این در حالی است که در موقعیت های دیگری، مانند درمان اختلال ADHD یا بهبود توانمندی های شناختی در سایر اختلالات روانی، تعداد این جلسات می تواند تا 50 الی 60 جلسه هم برود. به صورت کلی، روزانه 30 الی 45 دقیقه انجام تمرین های شناختی برای بهبود توانمندی های شناختی توصیه می شود. تعداد جلسات در جمعیت های بالینی و دارای اختلالات روانی یا آسیب عصبی براساس شدت آسیب می تواند متغیر باشد که این بر عهده پزشک یا روانشناس معالج و تشخیص بالینی ایشان است. در جمعیت های غیربالینی و سالم نیز طراحی پروتکل های ارتقابخشی می تواند براساس هدف و نوع توانبخشی که مد نظر کارفرما است، متغیر باشد. با این حال، توصیه می شود که این جلسات نیز 3- الی 45 دقیقه در روز، پشت سر هم و کمتر 10 یا 15 جلسه نباشد.

آیا توانبخشی شناختی می¬تواند با انواع درمان¬های روانشناختی دیگر انجام شود؟

یکی از امتیازهایی که در توانبخشی شناختی به ویژه توانبخشی شناختی رایانه محور (یا توانبخشی شناختی کامپیوتری) این موضوع است که می تواند با انواعی از درمان های دیگر به کار گرفته شود. استفاده از توانبخشی شناختی همزمان با دارو درمانی یا روان درمانی می تواند با اثر هم افزایی در بهبود مشکلات موجود مراجع همراه باشد. یکی از دیگر انواع درمان هایی که توانبخشی شناختی می تواند با آن ترکیب شود، استفاده از آن در درمان های تحریک یا تعدیل عصبی است. انجام تمرین های توانبخشی شناختی همزمان یا قبل و بعد از تحریک مغناطیسی فراجمجمه­ای (TMS)، تحریک جریان مستقیم فراجمجمه­ای (tDCS) یا نوروفیدبک می تواند با بهبودی بیشتری در توانمندی های شناختی همراه باشد. بکارگیری این روش درمانی چنان آسان و برای افراد در دسترس است که در حال حاضر می توان با استفاده از برنامه های شناختی طراحی شده توسط شرکت های مختلف و نصب آنها روی گوشی های همراه هوشمند، روزانه و به صورت مرتب تمرین های شناختی را انجام داد. البته به این نکته نیز باید توجه داشت که این برنامه ها کاربرد تشخیصی یا درمانی ندارند. در صورت وجود یک اختلال روانی یا شناختی در فرد این در تخصص یک پزشک یا روانشناس است که مشکل را تشخیص، آزمون های روانی را برای تشخیص دقیق تجویز و پروتکل درمانی را طراحی کند.

برای اینکه در آتیه خدمات توانبخشی شناختی دریافت کنیم، چه باید بکنیم؟

گروه آتیه درخشان ذهن با بهره گیری از دانش روز در حوزه روانپزشکی و روانشناسی توسعه دهنده استفاده از روش های درمانی به­روز و مدرن در ایران و در طول یک دهه اخیر بوده است. ارائه خدمات درمانی جامع و کامل در آتیه باعث شده است تا در این مجموعه همزمان بتوان درمان های اصلی و همچنین مکمل را تحت نظارت متخصصان خبره روانپزشکی و روانشناختی دریافت کرد.

دریافت خدمات توانبخشی شناختی در مرکز آتیه براساس نیاز مراجع و فایده ای ارائه می شود که می تواند این روش در بهبود شرایط بالینی یا ارتقا عملکردهای شناختی مراجعه کننده داشته باشد. قبل از هر چیز باید تا با شماره تماس های درج شده در «وب­گاه آتیه درخشان ذهن» تماس گرفته و هدف از دریافت خدمات توانبخشی شناختی را ذکر کنید. همکاران ما در آتیه که به صورت تخصصی در این زمینه آموزش دیده اند، شما را راهنمایی می کنند. براساس درخواست شما بهترین و باکیفیت ترین خدمات روانشناختی توسط درمانگران مرکز به شما ارائه داده خواهد شد.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!