اختلال سلوک از اختلالات دوران کودکی است که با علائمی همچون دزدی، اعمل پرخاشگرانه، آتش افروزی، مصرف مواد مخدر، آزار جسمی و جنسی برای دیگران، آسیب رساندن به اموال عمومی، قانون گریزی و سابقه جرایم قانونی مشخص می شود. این اختلال همچون دیگر مشکلات روانشناختی امکان دارد که به تنهایی یا به همراه مشکلات دیگری بروز پیدا کند. در این میان اختلال نقص توجه/بیش فعالی از اهمیت ویژه و خاصی برخوردار است. این اختلال با شدت بخشیدن به علائم اختلال سلوک ممکن است خطرات و پیامدهایی را برای کودک به همراه داشته باشد که جبران ناپذیر باشد. به همین دلیل بررسی و توجه به آن از اهمیت خاصی برخوردار است.

ارتباط بیش فعالی و اختلال سلوک

حدود ۵۰ درصد از کودکان مبتلا به اختلال سلوک اختلال بیش فعالی و نقص توجه نیز دارند. برخی پژوهش ها نیز همراهی این دو اختلال را ۶۵ درصد تا ۹۰ درصد گزارش کرده اند. روانشناسان دلایل همراهی این دو اختلال را موارد زیر ذکر کرده اند: یک عامل زیربنایی کلی نظیر عدم کنترل، ضعف در خودگردانی یا بد خلقی ممکن است هم منجر به بیش فعالی و هم اختلال سلوک شود. بیش فعالی ممکن است با کمک به تداوم اختلال سلوک و بروز مشکلات رفتاری جدی تر عامل افزایش دهنده ای برای اختلال سلوک باشد.

بیش فعالی همچنین منجر به شروع زودرس اختلال سلوک می شود که پیش بینی کننده ای قوی برای تداوم اختلال سلوک است. کودکان مبتلا به هر دو اختلال بیش فعالی واختلال سلوک معمولا نسبت به آن هایی که فقط مبتلا به یکی از این دو اختلال تشخیص داده شده اند، آسیب های رفتاری تحصیلی و اجتماعی شدیدتری دارند. ضمنا تعداد بیشتری از علایم اختلال سلوک سنین پایین تر به هنگام شروع مشکلات شدید سلوک پرخاشگری بیشتر و سوء مصرف مواد در سن پایین تر و به مقداری بیشتر نسبت به کودکانی که اختلالات سلوک بدون بیش فعالی دارند را نشان می دهند.
حدود ۵۰ درصد از کودکان مبتلا به اختلال سلوک اختلال بیش فعالی و نقص توجه نیز دارند. برخی پژوهش ها نیز همراهی این دو اختلال را ۶۵ درصد تا ۹۰ درصد گزارش کرده اند. روانشناسان دلایل همراهی این دو اختلال را موارد زیر ذکر کرده اند: یک عامل زیربنایی کلی نظیر عدم کنترل، ضعف در خودگردانی یا بد خلقی ممکن است هم منجر به بیش فعالی و هم اختلال سلوک شود. بیش فعالی ممکن است با کمک به تداوم اختلال سلوک و بروز مشکلات رفتاری جدی تر عامل افزایش دهنده ای برای اختلال سلوک باشد.

ویژگی والدین در اختلال سلوک و اختلال بیش فعالی

ویژگی های والدین این دو گروه نیز با یکدیگر متفاوت است. در اختلال سلوک همراه با بیش فعالی میزان اختلال شخصیت جامعه ستیز و تاریخچه پرخاشگری در والدین بالاست درحالی که در اختلال بیش فعالی به تنهایی پرخاشگری در والدین کمتر است. زمانی که اختلال سلوک و اختلال بیش فعالی تواماً در کودک یا نوجوان باشد، میزان ارتکاب جرم و رفتارهای ضد اجتماعی در والدین بیشتر مشاهده می شود. سوء مصرف مواد مخدر در این والدین بیشتر است. روش های ناکارامد و توافق نداشتن در پرورش فرزندان نیز در والدین دیده می شود. بسیاری از آنها فقر اجتماعی اقتصادی و فرهنگی دارند. در بسیاری از موارد خود والدین مبتلا به بیش فعالی در دوران بزرگسالی هستند.

در کودکانی که هر دو اختلال را دارند عملکرد ضعیف در آزمون های عصبی روان شناختی درگیری لوب پیش پیشانی، توانایی ضعیف در مهار پاسخ و شکست تحصیلی مشاهده می شود. برای همپوشی این اختلالات توجیه کاملا پذیرفته شده ای وجود ندارد. با این همه دو زمینه پژوهشی وجود دارند که در ترکیب با یکدیگر تفسیری قابل قبول به وجود می آورند. نخست آنکه کودک مبتلا به بیش فعالی برای والد بسیار مشکل آفرین است و احتمال استفاده ی والد از تدابیر پرورشی نامناسب را افزایش می دهد. یک کودک تکانشگر و بیش فعال موجب برانگیختن خشم والدین و تنبیه منفی تر و شدید تر آن ها می شود. این رفتارها تربیت هماهنگ کودک را برای والدین مشکل می کند و نظارت و مراقبت آنها را نسبت به وی کاهش می دهد. تدابیر نامناسب و ناکارامد تربیت کودک ارتباط مستقیمی با بروز اختلالات سلوک دارند. بنابراین ممکن است ارتباط بین اختلالات سلوک و بیش فعالی از طریق تاثیر شیوه های فرزند پروری والدین باشد.

از آنجا که کودک مبتلا به بیش فعالی بیش از کودکان دیگر برای والدین مشکل آفرین است احتمالا بیشتر در معرض تدابیر ناکارامد فرزند پروری قرار می گیرد و این روش های تربیتی غیر موثر کودک را بیشتر در معرض خطر بروز اختلالات سلوک قرار می دهد. این تفسیر می تواند توجیه احتمالی وجود ارتباط میان بیش فعالی و اختلال سلوک باشد. با اینکه تربیت کودک مبتلا به بیش فعالی دشوارتر است اما بعضی از والدین ممکن است بتوانند رفتار کودک خود را کنترل کنند. به علاوه ممکن است عوامل دیگری غیر از بیش فعالی مانند افسردگی والدین، وسواس فکری-عملی والدین، پایین بودن عزت نفس و غیره، توانایی والدین برای به کار گیری روش های موثر فرزند پروری را مختل کند. درنتیجه گاه کودکان بدون ابتلا به بیش فعالی دچار اختلالات سلوک می شوند.

وجود بیش فعالی در کودکان مبتلا به اختلال سلوک تطابق ضعیف در نوجوانی و بزرگسالی را با احتمال بیشتری پیش بینی می کند. کودکان مبتلا به اختلال سلوک و بیش فعالی در نوجوانی انواع بیشتری از اعمال بزهکارانه و پرخاشگری شدیدتر و در بزرگسالی جرایم خشن تری نسبت به کودکان مبتلا به اختلال سلوک اما بدون بیش فعالی را نشان می دهند. همه این موارد اهمیت توجه به همبودی اختلال نقص توجه و بیش فعالی با اختلال سلوک را یادآوری می کنند که نیاز است برای درمان آن و بهبود و کنترل علائم اختلال سلوک اقدام کرد. کنترل نگردن هر کدام از این دو اختلال در نوع خود عواقب جبران ناپذیری را می تواند در پی داشته باشد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *